بوی دمدمههای سحر که آکنده از بیثباتی و خطر است. . روایح نیروی عجیبی در خود دارند که یاد ایام گذشته را زنده میکنند و با خود خاطرهها،صداها و حتی بوهای دیگری را به زمان حال میآورند. که هیچ دخلی به لحظهی حاضر ندارند. مثل آب برای شکلات - لورا اسکوئیول ما صبور و خموش بودیم
"رویای رسیدن مسیر رو کشت"
همیشه در من، و انگار در برابرم،
لحظهی ,حاضر ,ندارند ,دخلی ,میآورند ,زمان ,میآورند که ,حال میآورند ,که هیچ ,هیچ دخلی ,دخلی به
درباره این سایت